یک ؛ دو ؛ سه .
هزار بار تا هزار شمردم؛ اما هنوز زمان آن نرسیده که در این بازی لعنتی یک بار هم من طعم پیروزی را بچشم ؛ یکبار هم من ببرم آن برگ برنده ی طلایی را
آن آرزوی رفته بر باد را ؛.
آن خوشبختیه پشت در جا گذاشته را
امروز هم مث هر روز با تمام تلاشم خودم را خوب نشان دادم
پی نوشت : اما .
دوست دارم همین دست هایم را حلقه کنم دور زانو هایم سرم را بین دو زانویم نگه دارم فارغ از مکان و اطرافیان ؛ آنچنان بر ڴذشته ی بیچاره ی خودم گریه کنم تا صدایم دورگه شود! دوست دارم آنقدر بلند بلند اشک بریزم که زخم شود صورتم از شوریه اشکها ؛ گلویم از شدت فشار و قرمز شود چشم هایم از شدت قرمزی .
دلم میخواهد فریاد بزنم با سرعت مافوق نور .
سرعتش از قانون نسبیت انیشتین بیشترشود تا بتواند در زمان های منفی هم برود! برود تا اولین دیدار
و من را ُپر کند از فریاد اینکه ؛
آینده هیچ شروعی را به همراه ندارد؛ خجالت نکش راحت نگاه کن!
بعدا دلت حسابی تنگ میشود !
؛ ,هم ,هایم ,ی ,دوست ,کنم ,از شدت ,دوست دارم ,هم من ,قرمز شود ,شود چشم
درباره این سایت